جوان آنلاین: او با کلاهی مخصوص، اسلحهای قلابی و نقاب مأمور آب وارد خانهها میشد؛ زن تنها را تهدید میکرد، دست و پایش را میبست و طلاها را میبرد. برای پنج سال ناپدید شد تا اینکه بار دیگر با سرقت ۴میلیاردی از خانه مادر شهید به صحنه بازگشت و راز جنایات سریالی او پس از سالها برملا شد؛ مجرم سابقهدار بیرحم که پشت چهره مأمور قلابی، طمع، خشونت و تاریکی پنهان کرده بود.
تابستان پنج سال قبل بود که زن جوانی پا به یکی از کلانتریهای جنوب تهران گذاشت و از مردی شیطانصفت به اتهام سرقت اموال و آزار و اذیت شکایت کرد. وی گفت: محل زندگیم طبقه دوم ساختمان مسکونی در منطقه دولتآباد است. ساعتی قبل با جاروبرقی خانهام را تمیز میکردم که صدای زنگ آپارتمان به صدا درآمد. مردی پشت در خودش را مأمور آب معرفی کرد و من هم در آپارتمان را باز کردم. مشغول جارو و در خانه هم باز بود که ناگهان سایه سنگین مردی را پشت سرم احساس کردم، وقتی برگشتم همان مردی که خودش را مأمور آب معرفی کرده بود اسلحهای روی شقیقهام گذاشت. او مرا تهدید کرد و دست و پایم را بست و پس از آزار و اذیت، تمامی طلاهایم را سرقت کرد. من به سختی دست و پایم را باز کردم و خودم را به اداره پلیس رساندم.
سارقی با کلاه مخصوص
با شکایت زن جوان، تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی برای شناسایی وارد عمل شدند.
بررسیها نشان داد مأمور قلابی اداره آب در حالی که دستگاهی شبیه به ثبت ارقام کنتور همراه دارد با کلاه مخصوصی که چهرهاش مشخص نیست وارد ساختمان شده است. در ادامه مأموران با چند شکایت دیگر هم در مناطق خانیآباد و دولتآباد مواجه شدند. متهم در تمامی سرقتهای مقرون به آزار همراه با آزار و اذیت در پوشش مأمور برق، آب و گاز وارد خانهها شده است. همچنین مشخص شد وی تمامی جرائم سریالیاش را صبحها پس از خروج مرد خانه از محل زندگیاش مرتکب شده است.
تغییر محدوده جرم
در حالی که مأموران گشتهای مداوم و فنی را برای به دام انداختن متهم آغاز کرده بودند، گزارشهایی از سرقت و آزار و اذیت زنان همراه با سرقت زیورآلاتشان در مناطق شرقی تهران به پلیس آگاهی رسید. بررسیها حاکی از آن بود متهم وقتی فهمیده مأموران در یک قدمی او قرار دارند برای فرار از دست قانون محدوده جرم خود را تغییر داده و اینبار در مناطق شرق تهران جرائمش را ادامه میدهد.
تغییر سبک سرقت پس از ۵ سال سکوت
تحقیقات مأموران برای شناسایی و دستگیری سارق شیطانصفت ادامه داشت، اما متهم با تغییر مکرر محل وقوع جرم هیچ ردی از خود به جای نمیگذاشت تا اینکه ناگهان شکایتها در خصوص وی قطع شد، فرضیههای متفاوتی پیشروی مأموران قرار گرفت؛ اولین فرضیه این بود که متهم به احتمال زیاد برای اینکه شناسایی و در دام مأموران گرفتار نشود به صورت موقت از ارتکاب جرائم خود دست برداشته است. فرضیه دوم هم این بود که متهم در حادثهای یا به واسطه بیماری به کام مرگ رفته است.
با این حال پرونده همچنان روی میز یکی از افسران زبده اداری یکم پلیس آگاهی باز بود تا اینکه پس از گذشت پنج سال گزارش یک سرقت از مادر شهیدی در یکی از خیابانهای جنوب تهران به افسر پلیس آگاهی ارجاع شد. بررسیها نشان داد مردی شبیه همان سارق متجاوز با همان کلاه مخصوص و اسلحه کلت کمری در پوشش مأمور آب وارد خانه مادر شهید شده و با تهدید اسلحه حدود ۴ میلیارد تومان طلا و زیورآلات او را سرقت کرده است. این قضیه برای افسر پرونده قوت گرفت که متهم همان سارق متجاوزی است که پس از پنج سال سکوت دوباره جرائم خود را از سر گرفته است. بدین ترتیب تحقیقات برای شناسایی متهم دوباره کلید خورد و اینبار مأموران در بررسیهای فنی موفق به ردیابی سارق مسلح شدند. مأموران گام به گام همراه با ردپای متهم پیش رفتند و در نهایت به موتورسیکلتی رسیدند که سارق از آن استفاده میکرد.
سند موتورسیکلت متعلق به مردی بود که به صورت قولنامه به فرد دیگری فروخته و پس از پنج بار خرید و فروش در اختیار متهم به نام فرزاد قرار گرفته بود با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران وی را خیلی زود شناسایی و مدتی قبل بازداشت کردند. متهم در بازجوییها به سرقت از خانه مادر شهید با همدستی صاحب مغازه طلافروشی اعتراف کرد. وی همچنین به سرقتهای سریالی مقرون به آزار هشت زن دیگر در پنج سال گذشته اقرار کرد. با اعتراف متهم، مأموران مرد طلافروش را هم بازداشت کردند. تحقیقات از متهمان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
متهم با توقفی چند ساله، وارد فاز جدیدی از سرقت شد. او اینبار با طلافروشی محلی دوست شده بود و از طریق تراکنشهای سنگین خرید طلا و سکه، قربانیان ثروتمند را شناسایی میکرد.
فرزاد معتادی؟
بله، مواد مصرف میکنم.
سابقه داری؟
بله، قبلاً به اتهام خرید و فروش موادمخدر و سرقت بازداشت شده بودم.
پس چه شد که پنج سال قبل تصمیم به سرقت گرفتی؟
نوجوان بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر کدام راه زندگی خودشان را پیش گرفتند و من ماندم و خواهرم که تازه عروس شده بود. من با خواهرم زندگی میکردم، اما شوهرخواهرم از این موضوع ناراحت بود و همیشه من و خواهرم را اذیت میکرد. چند سالی با آنها بودم تا اینکه تصمیم گرفتم برای خودم مستقل زندگی کنم و خانهای در یکی از خیابانهای جنوبی شهرری اجاره کردم. کار آنچنانی نداشتم و برای ادامه زندگی و ازدواج نیاز به پول داشتم که تصمیم به سرقت گرفتم.
چه شد که این شیوه به فکرت رسید؟
مردم به مأمور برق یا گاز اعتماد دارند. در میزنی و خودت را معرفی میکنی، آنها هم بدون دردسر در را باز میکنند و وارد میشوی. از طرفی سرقت از زنان راحتتر است، چراکه کسی نیست تا از آنها دفاع کند. آنها از ترس سروصدا نمیکنند و فقط تهدید با اسلحه کافی است. البته دیده بودم در فیلمهای سینمایی به این شیوه سرقت میکنند.
چرا آزار و اذیت میکردی؟
من فقط سرقت میکردم، آن هم طلا و زیورآلات. کسی را آزار ندادهام.
اما شاکیان گفته بودند آزار و اذیت کردی؟
(سکوت میکند)
از شیوه سرقتهای قبلیات بگو؟
معمولاً با موتورسیکلتم به محلهایی که از قبل شناسایی میکردم، میرفتم و چند خیابان آن طرفتر موتور را پارک میکردم و در نزدیک ساختمان مورد نظر منتظر فرصت میماندم. وقتی مطمئن میشدم مردهای آن ساختمان برای کار از خانه بیرون رفتهاند به عنوان مأمور آب، برق یا گاز زنگ خانه را میزدم. کلاه مخصوصی داشتم که روی سرم میگذاشتم، بهطوریکه چهرهام مشخص نمیشد. زنان وقتی در را باز میکردند، وارد میشدم و با تهدید اسلحه دست و پای زنهای تنها را میبستم و طلا و جواهراتشان را سرقت میکردم. چند موردی که انجام دادم در خیابانهای جنوب تهران احساس کردم شناسایی میشوم، به همین خاطر محلهای سرقتم را به خیابانهای شرق تهران تغییر دادم، اما پس از مدتی احساس کردم مأموران در تعقیب من هستند و به همین خاطر این بار برای مدت طولانی دست از سرقت کشیدم و به یکی از شهرهای اطراف تهران رفتم و در آنجا زندگی میکردم.
بعد از پنج سال چرا دوباره شروع کردی؟
طمعم برگشت. مادر شهید، اولین قربانی بعد از وقفه طولانیام بود و فکر میکنم او بدترین انتخاب زندگیام بود.
چرا؟
من خبر نداشتم که مادر شهید است. وقتی او را با تهدید اسلحه از طبقه اول که کارگاه خیاطیاش بود به طبقه بالا بردم و تمامی طلاها و زیورآلاتش را به زور گرفتم با دست اشاره به عکس روی طاقچهاش کرد که تازه فهمیدم عکس فرزند شهیدش است. او به من گفت «حوالهات میدهم به پسر شهیدم»، یک لحظه دلم لرزید و پایم سست شد، اما ارزش طلاها خیلی زیاد بود، برای همین بیخیال نشدم و میدانستم که به دام میافتم.
چطور مادر شهید را شناسایی کردی؟
من با یک طلافروش آشنا شدم. او مرا وسوسه کرد. وقتی فهمید سارق حرفهای هستم، پیشنهاد داد از خانه افرادی که از او طلا میخرند سرقت کنم. قرار بود او اطلاعات تراکنش قربانیانی که از طلافروشی او طلا میخریدند را در اختیار من قرار دهد و من پس از سرقت، طلاهای سرقتی را با او نصف کنم. اولین مورد هم همین مادر شهید بود. او درآمد کارگاه خیاطیاش را هر ماه برای فرزندانش طلا میخرید و صاحب طلافروشی میدانست که مقدار زیادی طلا در خانهاش نگه میدارد.
اگر حین سرقت مرد خانه وارد میشد چکار میکردی؟
من ورزشکار و بوکسور هستم، پس میتوانستم از خودم دفاع کنم.
اسلحه را از کجا آوردی؟
اسلحه قلابی است، اما خیلی شبیه اسلحه واقعی است.